کاش میشد بوسه ها را قاب کرد / مثل نامه سوی هم پرتاب کرد / کاش میشد عشق را تقسیم کرد / مثل تک شاخه گلی تقدیم کرد .
.
.
.
از تو گفتن کار هر کس نیست ای زیبا غزل / من برای گفتنت باید که مولانا شوم .
.
.
.
بیادت هستم حتی اگر قرار باشد شبی بی چراغ در حسرت یافتنت تمام کوچه ها را قدم بزنم .
.
.
.
عشقت به دلم اگر بتابد چه کنم ؟ / مهرت به سرای من بخوابد چه کنم ؟ / یکدم به سوال من جوابی بده دوست / روزی که دلم تو را بخواهد چه کنم ؟
.
.
.
برای محبت هایی که عمیقند ، ندیدن و نبودن هرگز بهانه ی از یاد بردن نیست !
.
.
.
شمع اگر سوخت و به پروانه وفادار نبود / من بر آنم که بسوزم به کنارت ، ای دوست .
.
.
.
رابطه ها زمانی زیبا می شوند که برای یاد کردن هیچ دلیلی به جز دلتنگی نباشد .
.
.
.
اگر خطا نکنم عطر ، عطر یار من است / کدام دسته گل امروز بر مزار من است / تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد / خود این خلاصه ی غم های روزگار من است .
.
.
.
در چشم آفتاب چو شبنم زیادی ام / چون زهر هرچه که باشم اگر کم زیادی ام / همچون نفس ، غریبترین آمدن مراست / تا میرسم به سینه همان دم زیادی ام .
.
.
.
روزهایی که بی تو می گذرد / گرچه با یاد توست ثانیه هاش / آرزو باز می کشد فریاد / در کنار تو می گذشت ای کاش .
.
.
.
از دوری تو دلی پر از غم دارم / وز غصه ی تو همواره ماتم دارم / گر حق بدهد به من همه ملک وجود / گویم که گل روی تو را کم دارم .
.
.
.
آیین عشق بازی دنیا عوض شده ست / یوسف عوض شده ست ، زلیخا عوض شده ست / حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق / من همچنان همانم و دنیا عوض شده ست .
.
.
.
تا غروب این زمین تا طلوع واپسین در کتاب خاطراتم ماندگاری نازنین .
.
.
.
ابرها به آسمان تکیه می کنند ، درختان به زمین و انسانها به مهربانی یکدیگر .
.
.
.
ویران شد از نگاهت بنای استوار دلم ، حالا تو تنها ستون این ویرانه ای .
.
.
.
من برگ تو هم عابری و عشق قدمهایت / دل میبری و میگذری ، ای جانم به فدایت .
.
.
.
تو را دیدم دلم بر باد کردم / برای دیدنت فریاد کردم / ندانستم که عشق اول جمیل است / تمام هستی ام بر باد کردم .
.
.
.
اگر قلبم از چوب بود ، آن را به آتشکده ی چشمانت می سپردم !
.
.
.
نیستی کم نه از آیینه نه حتی از ماه / که ز دیدار تو من تشنه ترم تا از ماه / من محال است به دیدار تو قانع باشم / کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه .
.
.
.
خوشا آنان که در بازار گیتی / خریدار وفا بودند و هستند / خوشا آنان که در راه رفاقت / رفیق با وفا بودند و هستند .
.
.
.
جانا ز دست عشق تو ، یک دم نباشد راحتم / هر شب خیالت را کشم ، ای ماه تابان در برم .
.
.
.
کاش ریسمان محبتمون روزی یکبار پاره بشه تا با هر گره زدن فاصلمون کمتر بشه !
.
.
.
آنگاه که آوار تنهایی روحت را در هم شکست ، گوشه ی قلبت را بنگر ، من آنجا به انتظارت هستم .
.
.
.
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی / عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی / من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم / تو از دل من هیچ خبر دار نباشی .
.
.
.
بی پنجره ای ، غریبه ای در وهمی / عشق است اگر از آن نداری سهمی / فهمیدن عشق عاشقی می خواهد / یک روز بزرگ می شوی می فهمی .
.
.
.
وصل تو کجا و من مهجور کجا / دردانه کجا ، حوصله ی مور کجا / هرچند ز سوختن ندارم باکی / پروانه کجا و آتش طور کجا .
.
.
.
دیگر بهار در سبد روزگار نیست / دیگر قرار نیست ، نه دیگر قرار نیست / شادم که زود می گذرد شادیم ، ولی / غم می خورم که هیچ غمی ماندگار نیست .
.
.
.
کاش میشد در سایه ی مژگانت ، لحظه ای به تماشای دریای خوشرنگ چشمهایت می نشستم .
.
.
.
کاش میشد با تو بودن را نوشت / تا که زیبا را کشم بر هرچه زشت / کاش میشد روی این رنگین کمان / می نوشتم تا ابد با من بمان .
.
.
.
میدونی چرا غروب همیشه سرخه ؟ چون هر وقت میبینه چقدر دوست دارم ، حسودیشون میشه !
.
.
.
زندگی جیره ی مختصریست ، مثل یک فنجان چای و کنارش عشق است ، مثل یک حبه قند ، زندگی را با عشق نوش جان باید کرد .
.
.
.
جهان چیزی شبیه موهای توست ، سیاه و سرکش و پیچیده ، خیال کن چه بی بختم من ! که به نسیمی حتی جهانم آشوب می شود . (کامران رسولزاده)
.
.
.
مثل فرشته ها شده ای احتیاط کن / زیبا و با صفا شده ای احتیاط کن / چندیست که احساس می کنم / عزیزتر از جان ما شده ای ، احتیاط کن .
.
.
.
سرخ شد آیینه از هرم نگاه من و تو / بهتر از عشق کسی نیست پناه من و تو / هنر عاشقی امروز پسند همه نیست / که محبت شده اینگونه گناه من و تو .
.
.
.
نگاه تو سیب است و من نیوتنی بیچاره ، بی خواب از کشف جاذبه .
.
.
.
منو ببخش که بی خبر تو خلوتت پا میزارم / مقصرش دلتنگیه ، من که گناهی ندارم .
.
.
.
کوتاهترین فاصله ها برای گفتن دوستت دارم یه لبخنده ، یه دنیا لبخند برای تو .
.
.
.
تسبیح نیستم اما نفسم را به شماره انداخته است شوق دستان تو .
.
.
.
تو با من باش و بگذار عالمی از من جدا گردد / چو یک دم با تو بنشینم ، دل از هر غم رها گردد .
.
.
.
دردم از دیدار توست / دل فقط بیمار توست / شادی عشق و امید / هدیه ی چشمان توست .
.
.
.
تو را آرزو نخواهم کرد، هیچ وقت!
تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که
خودت بیایی، با دل خود، نه با آرزوی من
.
.
.
من مست غم عشقم با خنده خمارم کن ، صیاد اگر هستی با بوسه شکارم کن . . .
.
.
.
حافظهام همه چیز و همه کـَــس را فراموش میکند
خسته شدم بس که سائیدمش
و تو هر بار نمایانتر شدی . . .
.
.
.
نقرین به عشق به عاشقی / نفرین به بخت و سرنوشت
به اون نگاه که عشقتو / تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو / نفرین به عشق من و تو
به ساده بودن منو / به اون دل سیاه تو . . .
.
.
.
دیگر بهار هم سر حالم نمی کند / چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چه کار؟ / وقتی که سنگ هم رحم به بالم نمی کند . . .
.
.
.
دید ما کوچه ی تنگیست که چرایش چشم است
چشم ما گوش
عقل ما حرف سر کوچه
سر بازار ، چشم ها را باید شست . . .
.
.
.
نه زمین باش و نه خاک، که تو را خوار کنند / وانگهی ذهن تو را پر ز مردار کنند
آسمان باش که خلقی به نگاهت بخرند / وز پی دیدن تو، سر به بالا ببرند . . .
.
.
.
چقدر سفت شده پدال دوچرخه دونفره دوستی مان!
یا من خسته ام، یا شیب زیاد شده، شاید هم تو دیگر رکاب نمی زنی . . .
.
.
.
پرنده ای که نداند آزادی چیست، از باز ماندنِ درِ قفسش هم سرما می خورد . . .
.
.
.
آخر قصه ی ما را همان اول لو دادند
همان جایی که گفتند: یکی بود و یکی نبود . . .
.
.
.
غم دانه دانه می افتد روی صورتم
شور است طعم نبودنت!
.
.
.
هر انکه یار خواهد یار بسیار / ولیکن فرق دارد یار با یار
دل من سایه لطف تو میخواست / و گرنه سایه دیوار بسیار . . .
.
.
.
ویران شد از نگاهت بنای استوار دلم ، حالا تو تنها ستون این ویرانه ای . . .
.
.
.
تحمل تنهایی بهتر از گدایی محبت است . . .
.
.
.
امشب به یادت گریانم ، گرچه ز دیده ات پنهانم ، گرچه به ظاهر خندانم ، اما از درون نالانم . . .
.
.
.
به پندار تو : جهانم زیباست
جامه ام دیباست
دیده ام بیناست
زبانم گویاست
قفسم هم طلاست
به این ارزد که دلم تنهاست ؟
.
.
.
پارسال با او در زیر باران راه می رفتم
امسال راه رفتن او را با دختر دیگری در زیر باران اشک هایم دیدم
شاید باران پارسال اشک دختری دیگر بود . . .